نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی، موفقیت ، و سبک زندگی سالم

نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی، موفقیت ، و سبک زندگی سالم

ارائه خدمات مشاوره در حوزه مسائل فردی ،خانوادگی و اعتیاد
اینستاگرام :azadinaghsh_counselor@
تعیین وقت مشاوره از طریق ارسال پیام به دایرکت

روانشناسی یونگ ، کهن الگو های یونگ

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۲۲ ب.ظ

نظریه یونگ به زبان ساده

کارل گوستاو یونگ (  carl Gustav Jung همکار سابق فروید ، ارتباط  خود را با روانکاوی مرسوم قطع کرد و نظریه شخصیت مجزایی را به نام روانشناسی تحلیلی  به وجود آورد . فرض اساسی نظریه شخصیت یونگ این است که پدیده های اسرار آمیز می توانند بر زندگی همه افراد تأثیر بگذارند . یونگ معتقد بود که هر فردی نه تنها توسط تجربیات سرکوب شده ، بلکه به وسیله تجربیات هیجانی خاص که از نیاکان او به ارث رسیده اند، برانگیخته می شود . این تصورات ارثی ، آنچه را که یونگ ناهشیار جمعی نامید ، تشکیل می دهند. ناهشیار جمعی ( ناخودآگاه جمعی) شامل عناصری است که افراد هیچ گاه به صورت فردی آنها را تجربه نکرده اند، بلکه از نیاکان آنها منتقل شده اند.

تعدادی از عناصر ناخودآگاه جمعی بسیار رشد یافته اند و کهن الگو ها نامیده می شوند. کلی ترین کهن الگو ، مفهوم خود پرورانی است که فقط در صورت دستیابی به تعادل بین نیروهای متضاد مختلف ، حاصل می شود. بنابراین نظریه یونگ خلاصه ای از اضداد است . افراد هم درون گرا هم برون گرا ، منطقی و غیر منطقی ، زن و مرد ، هشیار و ناهشیار ( خود آگاه و ناخودآگاه) هستند و رویدادهای گذشته به آنها فشار می آورد و در عین حال ، انتظارات آینده آنها را به سمت خود می کشاند .

از نظر یونگ همه افراد نگرش درون گرا و برون گرا دارند. اگر کسی عمدتا به درون گرایی هشیار متکی باشد ، برون گرایی عمدتا در او به صورت ناهشیار می ماند . اگر نگرش برون گرا در سطح هشیار رشد زیادی کرده باشد ، در این صورت نگرش درون گرا ناهشیار می ماند .

 

کهن الگوهای یونگ

کهن الگوها تصورات باستانی هستند که از ناهشیار جمعی حاصل می شوند. آنها از این نظر که مجموعه تصوراتی مرتبط با حال و هوای هیجانی هستند ، به عقده ها شباهت دارند. اما در حالی که عقده ها عناصر فردی نا هشیار شخصی ( ناخودآگاه شخصی) هستند ، کهن الگوها عمومیت دارند و عناصر ناهشیار جمعی را تشکیل می دهند. کهن الگوها را باید از غرایز نیز متمایز کرد . یونگ "غریزه" را به صورت "تکانه جسمانی ناهشیار به سمت عمل کردن" تعریف کرد و کهن الگو را همتای روانی غریزه دانست .

غرایز سایق های فیزیولوژیکی هستند که به صورت ناهشیار تعیین شده اند، در حالی که کهن الگوها تصورات روانی هستند که به صورت ناهشیار تعیین شده اند و جلوه های غرایز می باشند . هم غرایز و هم کهن الگوها به صورت زیستی تعیین شده اند و هر دو بر رفتار تأثیر می گذارند و به شکل گیری شخصیت کمک می کنند. کهن الگو به خودی خود نمی تواند به طور مستقیم نمایان شود ، بلکه وقتی فعال شده باشد خود را به صورت های مختلف ، عمدتا از طریق رؤباها ، خیالپردازی ها و هذیان ها ابراز می کند.

 

در ادامه به توضیح برجسته ترین کهن الگوهای یونگ می پردازیم:

 

پرسونا

جنبه ای از شخصیت که به دنیا نشان می دهیم ، پرسونا نامیده می شود. یونگ معتقد بود که هر کسی باید نقش خاصی را که جامعه حکم می کند ، نمایش دهد. برای مثال از سیاستمدار انتظار می رود ، چهره ای را به مردم نشان دهد که اعتماد و رأی مردم را جلب می کند ، یا از پزشک انتظار می رود که ویزگی رفتار بالینی به خود بگیرد . و یک بازیگر سبک زندگی را آشکار می کند که مردم می طلبند.

گرچه پرسونا جنبه ضروری شخصیت انسان است ، اما اگر افراد بیش از حد با پرسونای خود همانندسازی کنند ، نسبت به فردیت خویش ناهشیار می مانند و از رسیدن به خودپرورانی باز می ایستند. برای اینکه افراد از لحاظ روانی سالم باشند ، باید بین درخواست های جامعه و آنچه واقعا هستند تعادل برقرار کنند.

سایه

سایه کهن الگوی تیرگی و سرکوبی ، و بیانگر ویژگی هایی است که افراد دوست ندارند به وجود آنها اعتراف کنند ، بلکه تلاش می کنند آنها را از خودشان و دیگران مخفی نگه دارند . سایه گرایش هایی که از لحاظ اخلاقی ناخوشایند هستند ، به علاوه تعدادی ویژگی سازنده و خلاق که با این حال افراد دوست ندارند با آنها مواجه شوند ، در بر می گیرد . به نظر یونگ اولین آزمون شهامت افراد این است که به طور مداوم بکوشند از سایه خودشان با خبر شوند. 

افرادی که هیچ گاه سایه خودشان را تشخیص نمی دهند ، امکان دارد تحت سلطه آن قرار گیرند و زندگی اسفباری داشته و محصولات شکست و ناامیدی خود را برداشت نمایند.

آنیما

یونگ نیز مانند فروید معتقد بود ، همه انسانها از لحاظ روانشناختی دو جنسیتی هستند و از هر دو جنبه مردانگی و زنانگی برخوردارند. آنیما "جنبه زنانه مرد " و به عنوان یک کهن الگو از ناهشیار جمعی سرچشمه می گیرد و شدیدا در برابر هشیار شدن مقاوم است. تعداد کمی از مردان با آنیمای خود آشنا می شوند، زیرا این تکلیف به شهامت زیادی نیاز دارد و حتی از آشنا شدن با سایه دشوارتر است. در روانشناسی یونگ دومین آزمون شهامت مرد ، آشنا شدن با آنیمای خویش است ، تکلیفی که فقط بعد از آن که او به سایه اش پی برده باشد ، می تواند به آن دست یابد. 

یونگ معتقد بود که آنیما از تجربیات اولیه مردان با زنان ( مادران ، خواهران ، معشوقه ها) سرچشمه گرفته است و با هم ترکیب شده است تا تصویر کلی از زن را برای آنها به وجود آورد . مرد خیلی تمایل دارد تا آنیمای خود را در همسر یا معشوقه اش فرافکنی کند و او را نه آنگونه که هست ، بلکه به صورتی که ناهشیار شخصی یا جمعی اش تعیین کرده است ، ببیند. این آنیما می تواند مایه سوء تفاهم های زیادی در روابط زن و مرد شود ، اما می تواند مسبب حالت افسون گری که زن در روان مردان دارد نیز باشد . آنیما بر جنبه احساسی فرد تأثیر می گذارد و توجیهی برای برخی احساس ها و خلق های غیر منطقی است.

آنیموس

کهن الگوی مردانه در زنان آنیموس نامیده می شود . آنیموس نماد تفکر و استدلال است. انیموس قادر است بر تفکر زن تأثیر بگذارد ، با این حال واقعا به او تعلق ندارد ، بلکه به ناهشیار جمعی تعلق دارد و از رویارویی های زنان پیش از تاریخ با مردان ناشی می شود. در هر رابطه زن-مرد ، زن سعی می کند تجربیات نیاکان دور خود را با پدران ، برادران ، معشوق ها، و پسران را به مرد از همه جا بی خبر فرافکنی کند . آنیموس مسئول تفکر و عقاید در زنان است ، درست به همان صورتی که آنیما احساس ها و خلق ها را در مردان به وجود می آورد. در ضمن آنیموس توجیهی است برای تفکر و عقاید غیر منطقی که اغلب به زنان نسبت می دهند.

 

مادر

همه مردان یا زنان از کهن الگوی مادر برخوردارند. این مفهوم مادر از پیش موجود ، همیشه با احساس های مثبت و منفی همراه است . بنابراین مادر بیانگر دو نیروی متضاد است : "باروری و تغذیه" از یک سو و "قدرت و ویرانگری" از سوی دیگر . او قادر است تولید و نگهداری کند ( باروری و تغذیه ) ، امادر ضمن می تواند فرزند خود را نابود و یا به او بی توجهی کند( ویرانگری ) . به اعتقاد یونگ تمام آن تأثیراتی که نوشته ها مدعی هستند بر کودکان اعمال شده اند ، از خود مادر حاصل نمی شوند، بلکه از کهن الگوهایی حاصل می شوند که به مادر فرافکنی شده و به او پیشینه ای افسانه ای داده است. به عبارت دیگر جاذبه نیرومندی که مادر برای مردان و زنان دارد ، اغلب در غیاب رابطه شخصی صمیمانه ، از نظر یونگ دلیل بر وجود کهن الگوی مادر است . 

باروری و قدرت با هم ترکیب می شوند تا مفهوم تولد دیگر را به وجود آورند که می تواند کهن الگویی جداگانه باشد اما ارتباط آن با کهن الگوی مادر واضح است. تولد دیگر در فرایند هایی مانند تناسخ ، غسل تعمید ، و قیامت نمایان می شود . افراد در سرتاسر جهان با "میل به تولد دوباره" برانگیخته می شوند ، یعنی "رسیدن به خودپرورانی ، نیروانا ( در آیین هندو و آیین بودا ) ، بهشت ، یا کمال " .

 

پیر فرزانه

پیر فرزانه ، کهن الگوی خرد و معنی و مظهر دانش و اسرار زندگی از پیش موجود است . این کهن الگو ناهشیار است و نمی توان به صورت مستقیم یا فردی به ان دست یافت . مرد یا زنی که تحت سلطه کهن الگوی پیر فرزانه قرار دارد ، ممکن است با استفاده از الفاظی که به نظر عمیق می رسند ، اما در واقع پوچ هستند ، تعداد زیادی مرید دور خود جمع کند، زیرا ناهشیار جمعی نمی تواند مستقیما خرد خود را به فرد منتقل کند. مبلغان سیاسی ، مذهبی ، و اجتماعی که به عقل و خرد و هیجان متوسل می شوند ف با این کهن الگوی ناهشیار هدایت می شوند.

در صورتی که افراد تحت تأثیر دانش کاذب یک مبلغ قدرتمند قرار بگیرند و مطالب پوچ و بی معنی او را اشتباها خرد واقعی برداشت کنند، جامعه به مخاطره می افتد . کهن الگوی پیر فرزانه در رؤیاها با عناوین پدر ، پدربزرگ ، معلم ، فیلسوف، مرشد ، دکتر ، یا کشیش شخصیت پیدا می کند .این کهن الگو در افسانه ها با عنوان پادشاه ، آدم فرزانه ، یا جادوگری که به کمک قهرمان گرفتاری می شتابد و از طریق عقل برتر به او کمک می کند تا از بد بیاری هایش نجات یابد ، نمایان می شود. کهن الگوی پیر فرزانه مظهر زندگی هم هست . نوشته ها مملو از ماجرای افرادی است که موطن خود را ترک می کنند، دنیا را می گردند و سختیها و مشقتهای زندگی را تجربه می کنند و سرانجام به عقل و خرد می رسند.

 

قهرمان

کهن الگوی قهرمان در اساطیر و قصه ها به صورت مرد قدرتمندی ظاهر می شود که برای شکست دادن نیروی اهریمنی به شکل اژدها ، هیولا، افعی، یا دیو مبارزه می کند . با این حال ، در نهایت کار قهرمان به وسیله فرد یا رویداد ظاهرا بی اهمیتی ، ناتمام می ماند. برای مثال آشیل قهرمان جسور جنگ تروجان ، به وسیله تیری که به تنها نقطه آسیب پذیر او - پاشنه پایش - اصابت کرد، کشته شد. به عبارت دیگر یک آدم فناناپذیر و بدون هیچ نقطه ضعفی نمی تواند قهرمان باشد. منشأ نقش مایه قهرمان به قدیمی ترین تاریخ انسان بر می گردد - به پیدایش هشیاری . قهرمان در جریان شکست دادن افراد شرور ، به طور نمادی برتاریکی ناهشیار  پیش انسانی غالب می شود و بیانگر پیروزی بر نیروهای جهل و نادانی است.

 

خود (self)

یونگ معتقد بود هر کسی از گرایش فطری برای پیش رفتن به سمت رشد و کمال برخوردار است و این گرایش فطری را خود نامید. خود که از همه کهن الگوها جامع تر است ، کهن الگوی کهن الگوهاست ، زیرا سایه کهن الگوها را کنار هم قرار می دهد و آنها را در فرایند خود پرورانی یکپارچه می کند. این کهن الگو مانند کهن الگوهای دیگر ، از عناصر هشیار و ناهشیار شخصی برخوردار است ، اما عمدتا به وسیله تصورات ناهشیار جمعی شکل می گیرد. خود بیانگر تلاش های ناهشیار جمعی برای وحدت ، تعادل و یکپارچگی است .

نماد نهایی خود ، ماندالا است . ماندالا خود کامل ، کهن الگوی نظم ، وحدت ، و کلیت را نشان می دهد. خود در ناخود آگاه جمعی به صورت شخصیت ایده آل ظاهر می شود و گاهی شکل عیسی مسیح، بودا ، کریشنا ، و سایر شخصیت های پرستیدنی می گیرد. نکته قابل توجه این است که نباید خود (self) را با خود (ego) اشتباه کرد که فقط بیانگر هشیاری است .

 

بیشتر بخوانید : مهارت مدیریت استرس

 

نویسنده : نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی

 

منابع:

- کتاب نظریه های شخصیت تالیف جس فیست و گرگوری جی فیست

- کتاب نظریه های شخصیت تالیف دوان شولتز و سیدنی الن شولتز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">