نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی، موفقیت ، و سبک زندگی سالم

نگاه نو

ارائه مطالب عمومی و تخصصی در حوزه روانشناسی، موفقیت ، و سبک زندگی سالم

ارائه خدمات مشاوره در حوزه مسائل فردی ،خانوادگی و اعتیاد
اینستاگرام :azadinaghsh_counselor@
تعیین وقت مشاوره از طریق ارسال پیام به دایرکت

درمان وجودی pdf

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۱۹ ق.ظ

 

زندگینامه ویکتور فرانکل

 

 

ویکتور فرانکل (1997-1905) در وین به دنیا آمد و تحصیل کرد. او مراکز راهنمایی جوانان را در سال 1928 دایر کرد و تا سال 1938 آنها را اداره نمود. فرانکل از سال 1942 تا 1945 در اردوگاه های اسرای نازی در آشویتس و داخو زندانی بود و والدین، برادر ، همسر ، و فرزندان او در آنجا مردند. او تجربیات وحشتناک خود را در این اردوگاه ها به یاد می آورد، ولی توانست از آنها به صورت سازنده استفاده کند و اجازه ندهد که عشق و علاقه او را به زندگی کاهش دهند. او به سرتاسر دنیا سفر کرد و در اروپا، آمریگپکای لاتین، آسیای جنوب شرقی، و ایالات متحده سخنرانی هایی را ایراد نمود.

فرانکل مدرک پزشکی خود را در سال 1930 و دکترای خود را در فلسفه در سال 1949 از دانشگاه وین دریافت کرد. او در دانشگاه وین استادیار شد و بعدا در دانشگاه بین المللی ایالات متحده واقع در سن دیاگو، سخنران برجسته ای شد. او در دانشگاه های هاروارد، استنفورد، و ساترن متدودیست، استاد مدعو بود. آثار فرانکل به بیش از 20 زبان ترجمه شده اند، و عقاید او همچنان تأثیر عمده ای بر رشد درمان وجودی دارد. کتاب جالب او با عنوان انسان در جستجوی معنی (1963) در سر تاسر دنیا پرفروش بوده است.

 

درمان وجودی فرانکل

گرچه فرانکل قبل از سال های وحشتناک خود در اردوگاه های مرگ نازی ، ابداع رویکرد وجودی در کاربست بالینی را آغاز کرده بود، اما تجربیات او در این اردوگاه ها ، دیدگاه های وی را تأیید کردند. او معتقد بود که حتی در شرایط وحشتناک، می توانیم بازمانده آزادی معنوی و استقلال ذهن را حفظ کنیم. فرانکل معتقد بود که ماهیت انسان بودن ، در جستجو کردن معنی و هدف نهفته است. او باور داشت که عشق عالی ترین هدفی است که انسان ها می توانند آرزو کنند و رستگاری ما از طریق عشق است. ما می توانیم این معنی را از طریق اعمال و نیازهایمان ، با تجربه کردن ارزش ( مانند عشق یا موفقیت ها از طریق کار ) ، و رنج کشیدن کشف کنیم.

فرانکل در واکنش به اغلب عقاید جبرگرایانه فروید، نظریه و کاربست روان درمانی خودش را به وجود آورد که بر مفاهیم آزادی ، مسئولیت، معنی، و جستجو برای ارزش ها تأکید داشت. من به این دلیل فرانکل را به عنوان یکی از شخصیت های اصلی رویکرد وجودی انتخاب کرده ام که نظریه های او به وسیله مصیبت های زندگی اش آزمایش شده اند، زیرا او طوری زندگی کرد که نظریه اش از آن دفاع می کند.

زمینه تاریخی درمان وجودی

تفکر روانشناسان و روانپزشکان وجودی در قرن نوزدهم تحت تأثیر چند فیلسوف و نویسنده قرار داشت:

 

سورن کی یر کگارد : فیلسوف و حکیم الهی مسیحی اهل دانمارک بود. او به نقش اضطراب و عدم اطمینان یا نامعلومی در زندگی پرداخت. کییرکگارد معتقد بود که اضطراب مدرسه ای است که در آن برای خودبودن آموزش دیده ایم. زندگی اتفاق پشت اتفاق است و به جز حتمی بودن مرگ ، تضمین دیگری وجود ندارد. این به هیچ وجه حالت راحتی نیست، اما برای انسان شدن ما ضروری است. به اعتقاد او "بیماری تا حد مرگ" زمانی ایجاد می شود که با خودمان روراست نباشیم.

فردریش نیچه : فیلسوف آلمانی که برای نیروی اراده ارزش قائل بود. کی یر کگارد و نیچه با تحلیل های پیشگام خود در مورد اضطراب ، افسردگی، ذهنیت، و خود اصیل، بنیان گذاران دیدگاه وجودی محسوب می شوند.

مارتین هایدگر : وجودنگری پدیدار شناختی هایدگر به ما یادآور می شود که در دنیا وجود داریم و نمی توانیم خود را جدا از دنیایی که به داخل آن افکنده شده ایم، تصور کنیم. ما تا ابد زنده نیستیم تا روزهای متوالی را با گفتگوهای سطحی و کارهای عادی هدر دهیم. تنها چاره کار ، زندگی صادقانه و به صورت اصیل است یعنی زندگی که بر اساس توقعات دیگران سازمان نیافته باشد.

مارتین بابر: موضع بابر نسبت به اغلب وجودنگرها کمتر فردگرایانه بود. او گفت که ما انسان ها در نوعی حالت بینابین زندگی می کنیم، یعنی هرگز فقط من وجود ندارد، بلکه همیشه دیگری هم وجود دارد. بابر بر اهمیت حضور تأکید می کند که سه وظیفه دارد: 1) روابط واقعی من/تو را امکان پذیر می سازد  2) به وجود داشتن در یک موقعیت معنی می دهد  3) فرد را قادر می سازد تا در زمان حال احساس مسئولیت کند .

لودویگ بیزوانگر: تحلیل گر وجودی که بر ابعاد ذهنی و معنوی وجود انسان تأکید می کرد. او با ارائه مدل کل نگری در مورد self ، به رابطه بین شخص و محیط او می پردازد. او برای بررسی کردن ویژگی های مهم خود، از جمله انتخاب، آزادی، و دلسوزی و اهمیت دادن، از روش پدیدار شناختی استفاده کرد. او رویکرد وجودی خود را عمدتا بر عقاید هایدگر استوار کرد و نظر هایدگر را در مورد اینکه ما "به این دنیا افکنده شده ایم " پذیرفت . با این حال به اعتقاد بینزوانگر، این"افکنده شدن" مارا از قید مسئولیت انتخاب های خود و برنامه ریزی برای آینده خلاص نمی کند.

مدارد باس : بینزوانگر و باس روانکاوان وجودی اولیه و شخصیت های مهم در شکل گیری روان درمانی وجودی بودند. آنها به هستی در دنیا اشاره کردندکه به توانایی ما در اندیشیدن به رویدادهای زندگی و معنی دادن به این رویدادها مربوط می شود. آنها معتقد بودند که درمانگر باید بدون پیش فرض هایی که از این آگاهی تجربی جلوگیری می کنند، به دنیای ذهنی درمانجو وارد شوند.

ژان پل سارتر : او تا اندازه ای در اثر سال هایی که در جنبش مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم سپری کرده بود، متقاعد شده بود که انسان ها خیلی بیشتر از آنچه وجودنگرهای پیشین باور داشتند، آزاد هستند. به اعتقاد سارتر ، ناتوانی در تأیید کردن آزادی و حق انتخاب به مشکلات هیجانی منجر می شود. این نوعی بهانه تراسی است که بگوییم:"من به خاطر شرایط گذشته ام اکنون نمی توانم تغییر کنم". ما در هر لحظه به وسیله اعمالمان تصمیم می گیریم چه کسی باشیم. وجود ما هرگز ثابت و پرداخته شده نیست.

شخصیت های اصلی در روان درمانی وجودی امروزی

ویکتور فرانکل : او شخصیت اصلی در شکل گیری درمان وجودی در اروپا و انتقال آن به ایالات متحده است. اساس کار فرانکل دو نقل قول از نیچه بود: یکی آنکه " کسی که دلیلی برای زنده ماندن دارد می تواند تقریبا هر چیزی را تحمل کند" و نقل قول دیگر  " آنکه مرا نمی کشد، مرا نیرومندتر می کند" . فرانکل معنادرمانی را به وجود آورد که به معنی" درمان از طریق معنی" است. موضوع اساسی در کارهای او این است که زندگی تحت هر شرایطی معنی دارد، انگیزش اصلی برای زیستن میل به معنی است، ما آزادیم تا در هر چیزی که به آن فکر می کنیم معنی بیابیم ، و باید برای اینکه کاملا زنده باشیم، باید بدن، ذهن، و روح را یکپارچه کنیم. هدف فرایند درمان این است که افراد را برای پیدا کردن معنی و هدف از طریق رنج کشیدن، کار ، و عشق، به چالش بطلبد.

رولو می: رولو می روانشناس مانند فرانکل عمیقا تحت تأثیر فیلسوفان وجودی ، مفاهیم روانشناسی فروید، و چند جنبه از روانشناسی فرد نگر آدلر قرار داشت. می یکی از شخصیت های اصلی بود که وجودنگری را از اروپا به ایالات متحده آورد و مفاهیم اساسی آن را در قالب روان درمانی پیاده کرد. به عقیده می "وجود داشتن" جرأت می خواهد، و انتخاب ها تعیین می کنندکه چه نوع آدمی شویم. درون ما کشمکش مداومی وجود دارد. گرچه می خواهیم در جهت پختگی و استقلال رشد کنیم، اما می فهمیم که این گسترش فرایندی عذاب آور است.

ایروین یالوم: یالوم بر اساس این عقیده که وجودنگری به " مقدرات اساسی وجود" می پردازد، رویکرد خودش را به روان درمانی فردی و گروهی به وجود آورد. مقدرات اساسی وجود عبارتند از: انزوا و رابطه با دیگران، مرگ و زیستن به طور کامل، و بی معنایی و معنی . یالوم معتقد است که اکثر درمانگران با تجربه، صرف نظر از گرایش نظری خود، تعدادی از موضوعات اساسی وجودی را به کار می گیرند. و اینکه چگونه ما به این موضوعات وجودی رسیدگی کنیم، با طرح ریزی و کیفیت زندگی ما ارتباط زیادی دارد.

جیمز بوگنتال: اصطلاح روان درمانی" وجودی-انسان گرا" را وضع کرد و سخنگوی اصلی این رویکرد بود. او بر پرورش دادن حضور درمانجو و درمانگر تأکید داشت. او روش هایی را ابداع کرد تا به درمانجو در عمیق کردن کاوش، یا جستجوی درونی کمک کند. وظیفه اصلی درمانگر این است که به درمانجویان کمک کند تا به جای اینکه صرفا در مورد خودشان حرف بزنند، در لحظه کنونی، در مورد خودشان چیزهای تازه ای را کشف کنند. آنچه در رویکرد بوگنتال اهمیت دارد، نظر او در مورد مقاومت استکه از دیدگاه وجودی-انسان گرا، فقط مقاومت نسبت به درمان نیست، بلکه بیشتر حضور کامل داشتن در مدت درمان و در زندگی است. انواع مقاومت عبارتند از: توجیه کردن عقلانی ، اهل جر و بحث بودن، همیشه به دنبال خشنود کردن بودن، و سایر حالت های محدودکننده زندگی.

درمان وجودی

درمان وجودی بیشتر یک شیوه تفکر یا نگرش نسبت به روان درمانی است تا سبک خاصی از اجرا کردن روان درمانی . درمان وجودی را به بهترین وجه می توان به صورت رویکردی فلسفی توصیف کرد که بر کاربست درمانی مشاور تأثیر می گذارد. درمان وجودی بر کاوش موضوعاتی چون فناپذیری ، معنی ، آزادی ، مسئولیت، اضطراب، و تنهایی به صورتی که با کشمکش کنونی فرد ارتباط پیدا می کنند، تمرکز می کند. هدف درمان وجودی این است که به درمانجویان در کاوش " مقدرات زندگی" وجودی آنها، اینکه چگونه گاهی اینها نادیده گرفته شده یا انکار می شوند، و چگونه رسیدگی کردن به آنها در نهایت به وجود با معنی تری منجر می شود، کمک شود .

رویکرد وجودی با برداشت جبرگرایانه از ماهیت انسان که روانکاوی سنتی و رفتارگرایی رادیکال از آن استفاده می کنند، مخالف است. درمان وجودی براین فرض استوار است که ما آزادیم و بنابراین، مسئول انتخاب ها و اعمال خود هستیم. ما خالق زندگی خود هستیم، و مسیرهایی که دنبال می کنیم، تدارک می بینیم. فرض بنیادی وجودی این است که ما قربانی شرایط نیستیم، زیرا به مقدار زیاد، همان کسی هستیم که تصمیم گرفته ایم باشیم. یکی از هدف های روان درمانی وجودی این است که افراد را ترغیب کند از فریب دادن خودشان در مورد مسئول نبودن برای آنچه برایشان اتفاق افتاده است و توقع بیش از حد از زندگی، دست بکشند.

مشاوره وجودی

مفاهیم اصلی درمان وجودی

این دیدگاه اصولا رویکردی تجربی به مشاوره است نه مدل نظری منسجم. رشد شخصیت بر اساس منحصر به فرد بودن هر شخص استوار است. درک خویشتن از دوران طفولیت به وجود می آید. تمرکز روی زمان حال و آنچه فرد قرار است بشود می باشد، یعنی این رویکرد به سمت آینده گرایش دارد و قبل از عمل کردن بر خود آگاهی تأکید دارد.

هدف های درمان

هدف مشاور کمک به درمانجویان است تا بفهمند آزاد هستند و از مسئولیت های خود آگاه شوند. به چالش طلبیدن آنها برای اینکه بفهمند مسئول رویدادهایی هستندکه قبلا تصور می کردندبرای آنها اتفاق افتاده اند . هدف دیگر مشخص کردن عواملی است که جلوی آزادی را می گیرند.

رابطه درمانی

وظیفه اصلی درمانگر درک دقیق بودن در زمان حال درمانجوست. روی بی واسطگی رابطه درمانجو- درمانگر و اصالت مواجهه در زمان حال تأکید می شود. درمانجو و درمانگر می توانند در اثر این مواجهه تغییر کنند.

تکنیک های درمان وجودی

مداخله هایی که درمانگران وجودی اجرا می کنند، بر دیدگاه های فلسفی در مورد ماهیت وجود انسان استوار هستند. این درمانگران به جای تشخیص ، درمان، و پیش آگهی ، توصیف ، شناختن، و کاوش کردن واقعیت ذهنی درمانجو را ترجیح می دهند. به دلیل تأکید این دیدگاه بر شناختن، فنون معدودی از این رویکرد حاصل شده و درمانگر می تواند فنونی را از رویکردهای دیگر اقتباس نموده و آنها را در چارچوب وجودی وارد کند. رهنمود اصلی این است که مداخله های درمانگر وجودی باید نسبت به منحصر به فرد بودن هر درمانجو ، حساس باشند.

فرایند درمان وجودی

از آنجا که دروغ گفتن منبع آسیب روانی در نظر گرفته می شود، صداقت راه حل برطرف کردن نشانه هاست. با توجه به اینکه اصالت، هدف روان درمانی وجودی است، بالا بردن آگاهی یکی از فرایندهای مهمی می شود که افراد از طریق ان به جنبه هایی از دنیا و خودشان پی می برندکه با دروغ گفتن مخفی مانده اند. در وجود نگری روی ترغیب کردن درمانجو به برقرار کردن رابطه ای اصیل با درمانگر تأکید می شود طوری که به طور فزاینده ای خود را به صورت فاعلی احساس کند که آزاد است با درمانگر تفاوت داشته باشد، حتی تا حدی که تصمیم بگیرد چه موقعی باید درمان خاتمه یابد. با اینکه روی فن یا روش کار تأکید نمی شودف وجودنگرهای کلاسیک مانند بینزوانگر، باس، و مِی در عمل از فنون روان کاوی ، مخصوصا در مراحل مقدماتی درمان، کمک زیادی می گیرند.

مراحل مشاوره وجودی

در مرحله مقدماتی مشاوره درمانجویان ترغیب می شوند تا شیوه ای که وجود خود را درک می کنند و به آن معنی می دهند، توصیف کرده و مورد سؤال قرار دهند. آنها ارزش ها ، عقاید، و فرض های خود را برای تعیین کردن اعتبار آنها بررسی می کنند. برای بسیاری از درمانجویان، این تکلیف دشواری است، زیرا امکان دارد که آنها در آغاز مشکلات خود را کلا ناشی از علت های بیرونی بدانند. مشاور به آنها می آموزد چگونه به وجود خودشان فکر کنند و نقش خودشان را در ایجاد کردن مشکلات در زندگی ، بررسی کنند.

در مرحله میانی مشاوره وجودی، به درمانجویان کمک می شود تا منبع و اقتدار نظام ارزشی کنونی خودشان را به صورت کامل تر بررسی کنند. این فرایند خودکاوی معمولا به بینش های تازه و بازسازی ارزش ها و نگرش ها منجر می شود.

مرحله آخر مشاوره وجودی بر کمک کردن به افراد در به عمل آوردن آنچه در مورد خودشان آموخته اند، تمرکز دارد. هدف درمان این است که درمانجویان را قادر سازد تا روش های اجرا کردن ارزش های بررسی شده و درونی شده خود را به صورت عینی، مابین جلسات و بعد از خاتمه یافتن درمان پیدا کنند.

درمان وجودی برای چه درمانجویانی مناسب است

درمان وجودی برای افرادی که با بحران های رشد کنار می آیند ، دستخوش اندوه یا فقدان شده اند ، با مرگ یا تصمیم مهمی در زندگی روبرو شده اند، بسیار مناسب است. ون دورزن (2002) معتقد است که این نوع درمان برای درمانجویانی بسیار مناسب است که متعهد شده اند به مشکلات مربوط به زندگی خود رسیدگی کنند ، کسانی که احساس می کنند با انتظارات فعلی جامعه بیگانه شده اند، یا کسانی که به دنبال معنی در زندگی خود هستند. این درمان برای کسانی مناسب است که بر سر دوراهی هستند و اوضاع و شرایط در دنیا را زیر سؤال می برند و مایلند وضع موجود را به چالش بطلبند. درمان وجودی می تواند برای کسانی که بر لبه وجود قرار دارندمفید باشد، مثل کسانی که در حال مرگ یا به فکر خودکشی هستند.

 

بیشتر بخوانید: نظریه عقلانی عاطفی رفتاری آلبرت الیس

 

برای مشاهده ویدئوهای انگیزشی و موفقیت کلیک کنیدنماشا ، نگاه نو

 

 

نویسنده: نیره آزادی نقش کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی از دانشگاه علامه طباطبایی

 

منابع:

کتاب نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی تألیف جرالد کری

کتاب نظریه های روان درمانی تألیف جیمز پروچاسکا و جان نورکراس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">